شاعر زندانی

ساخت وبلاگ
خبر کوتاه بود، برای کسایی که نمی شناسنش، به زندان افتادن یک شاعر مترادف با داشتن حرف تازه برای نقد وضعیت سیاه موجود میشه

- مملکت نیست که، دزدهاش آزادن، شاعراش زندان

- اینا تحمل حرف ندارن

و برای من، یک هیولا که حتی اعتراضش هم واسه چسی اومدن و تظاهر به رنجور بودنه. درد بزرگ این خراب شده که اپوزیسیونش هم آینه تمام نمای کثافته. با عکس های غمگین به اشتراک گذاشته و چند تا شعر، کت شاعرانه و صدایی خسته از سیگار و مواد، حواسش هست که نگاهش رو لابلای کلمات روی پر  و پاچه ها بندازه!

- کارتون خیلی قوی بود!

- اوه بله، من آدم به گا رفته ای هستم، راستی این شماره مه و مدتی بعد...

- این عکس بچه مه، خوب زنم درکم نمی کنه، نمی کرد، مدتهاس ارتباطی نداریم، من دغدغه م شعره، وضعیت ممکلته، اینا داغونم می کنه، راستی عکس کیرم که برات فرستادم دیدی؟ دیدی چقدر بزرگه!!!!؟؟؟

تو هم توی لیست واژن های تصاحب شده، لنگهاتو دادی بالا و از منی والای اپوزیسیون لبالب شدی، شاعرها هم وقتی لخت می شن، با باقی خوک ها فرقی ندارن.

- بهم گفته بود که تو هم از بچه های جنبشی؟؟

شرم می کردم بگم آره، من که چند تایی شعار داده بودم و این اصلا کافی نبود، چه برسه اینکه بگم من جزء بچه های جنبشم!! نگاهش می کنم، زنی لاغر و حسود، زشت و دروغگو، پتیاره ای که دیوار خونه اش پر از کتابه، اما هیچکدومش رو نخونده

- به من روزی 18 بار توی زندان تجاوز می شد!!!

- کجا بودی؟

و می بینمش که ناگهان هل می کنه، نمی دونه چی بگه؟ خوب به هرکی می گفت جواب این بود که آره واقعا کثافتن!!! هرگز این سوال رو کسی نپرسیده بود، به وضوح رشته کلام از دستش در رفت، جواب داد نمی دونم!!!

نگاهش می کردم، حتی سقوط کرده ترین مردهای حشری دنیا با راست ترین بند و بساط تاریخ با دیدنش دچار ناتوانی جنسی می شدن، ازش متنفر بودم. از شاعرای دروغگو بیشتر از شکنجه گرهای زندان بدم میاد.

صدای کشدارش موقع لاس زدن با یکی از همخوابه هاش توی تلفن، آپارتمان غم انگیز رو غم انگیزتر می کنه، شاعر گیلانی پای میز هیزی می کنه. تو تظاهر به نفهمی می کردی، این بخشی از بازی بود. من اما نفهمیده بودم!

گرگها...
ما را در سایت گرگها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zahrkhand بازدید : 87 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 7:30