چه آموختی؟

ساخت وبلاگ

دوربین روی صورت مردی که در پیاده روی طولانی شرکت کرده می رود و میکروفن جلوی دهانش که قرار می گیرد مثل همه آدمها حس می کند مهم است و طبعا باید حرف مهمی را بزند. از عاشورا آموختم که نباید تن به ذلت بدهم و همراه با این جمعیت عظیم همراه شده ام تا این را نشان بدهم...

مرد به شهرش برمی گردد. زندگی ادامه دارد، شب سایه سیاه هذیان آلودی روی خوابهایش می کشد، در وهم خواب، چیزی مشابه اما با کیفیتی سست ولی به اسم خواب را تجربه می کند. صبح گیج و ویج راه می افتد. هیولای درازی از راه می رسد، طعمه هایش را از چند دهانی که روی تنش دارد می بلعد. طعمه هایی که شتابان به درون او فرو می غلطند. داخل قطار مترو با آدمهای خواب آلوده که چهره هایی شبیه زامبی ها دارند سرپا می ایستد. همه در هم تنیده شده اند، انسان مدرنی است که دگردیسی را آموخته، همچون اسبها سرپا می تواند بخوابد، دهان بوگندوی مردی روی گردنش، بخاری مسموم را می پراکند، می داند حق اعتراض ندارد، حق اعتراض به زانوی کسی که لای لمبرهایش فرو رفته، به کسی که رویش خوابیده و به کسی که از جیب خالیش ناامید شده ندارد. دست فروشی از لای مردم رد می شود، یک بازیچه آشغال هزارتومانی در دست دارد. 

- بهترین هدیه برای بچه های شما، با خرید این هدیه بچه های خود را شاد کنید.

پیرمردی که چشمهایش اشک آلود است یکی می خرد تا شاید کودکی که دوست می دارد را شاد کند. با چشمهای خواب آلود نگاه می کند. به مرد جوانی که دو دستش را دور دوست دخترش حائل کرده تا خواب آلودهای نرینگی بیدار، به او نمالند. گیج است. فکر می کند این هفته بد شروع شده است. قطار در ایستگاه پایانی می ایستد. هیولا دهان می گشاید. از هر سو مشتی گیج را قی می کند و دفع می کند. مردم هریک به سویی پراکنده می شوند.

به محل کارش می رسد، کار خفه کننده را آغاز می کند. ساعاتی بعد مدیر را می بیند، تقریبا به حالت 90 درجه خم می شود، مدیر که سال قبل عیدی و سنواتش را خورده و چیزی روی مواجبش نگذاشته، او را به بیضه چپش نیز حساب نمی کند. مرد غمگین از این ذلت است، چشمانش را می بندد، دلخوش به این عبارت است که در دل به مدیر می گوید

- خارتو گاییدم لاشی عوضی...

لاشی عوضی اما فربه و خوشحال، با صورتی گل انداخته می رود....

گرگها...
ما را در سایت گرگها دنبال می کنید

برچسب : آموختی؟, نویسنده : zahrkhand بازدید : 139 تاريخ : سه شنبه 23 آبان 1396 ساعت: 2:58